؟

دیدین بعضی از آدما رو که اینجورین؟؟؟ اه اه ...اونایی که اونجوری ان رو چی؟؟!!

Uhum

Yes, you say right, my life is not any important that I will be worried about my died

 

کارشناسی ارشد

شما مجاز به ادامه زندگی نمی باشید.

بوی عفن...

مردی زشت رو کیسه ای بر پشت داشت. بویی متعفن از آن به مشامم خورد. گفتمش در کیسه چه داری که تا هفت آبادی بوی عفنش مشام آزارد. بگفتا سوال بیهوده کردی و عمرم به هدر دادی. زشتی چون من کیسه ی مشک نتواند به دوش کشیدن. گفتمش زشت چون تو بسیار دیده ام بر اسب اصیل عرب سوار و کنیزان زیبا به بر. گفت مشام تیز دار که بوی عفن آنها تا هفت ملک را به گند کشانده.

نود و پنجمین پست

نود و پنجمین پست من تو وبلاگ بابابزرگه (Link) طبق عادت باز یک داستان کوتاه هست. نوشتن تو وبلاگ یه حس خاصی داره... وقتی شروع کردی دیگه نمی تونی ترکش کنی... هر چند خیلی ها رفتن مثلا خود من چند بار به اونجا رسیدم که بگم بای برا همیشه اما نشده...

لطفا فقط در مورد داستان پیام بگذارید برای حرفهای دیگر می توانید از پست الکترونیک استفاده کنید.
اینو اول خسرو (Link) مد کرد. اول فکر می کردم چقدر خسیسه این خسرو ...خب بذار یکی هم کامنت الکی بذاره اما دیدم حق داره... یه جورایی بده که نوشته ای رو نخونده اظهار نظر کنیم...
فکر می کنم الان که بیش از سه سال از شروع بلاگ نویسی در ایران می گذره. وقت اون رسیده باشه که....
باقی شو نمی گم چون قرار نیست اینجا موعظه کنم...

Best regards

محتاج تو...

امروز که محتاج توام جای تو خالیست
فردا که می آیی به سراغم نفسی نیست
بر من نفسی نیست
در خانه کسی نیست

«اردلان سرفراز»

رحلت پیامبر اکرم و شهادت امام حسن و امام رضا بر همه شیعیان تسلیت باد

وقتی شهرمان قصه گو دارد...

خودش می گه متولد مهر پنجاه و نه ... بهش نمی آد. اسرار داره که هیچ تحصیلات رسمی ای نداره... این یکی اصلا بهش نمی آد... زبان فارسی رو خوب می شناسه و خیلی بهش مقیده... دو سال و تقریبا شش ماهه این طرفاست.. سه تا وب رو با هم آپ کردن کار آسونی نیس... هر چند سالن فعلا تعطیله...  به بعضی چیزا خیلی علاقه داره : مادر، رومانتیسم، سیاست ... البته نه هر سیاستی بلکه سیاست های شخصی افراد.. شب زنده داره و وسط آپ کردن ها چت رو فراموش نمی کنه... دنیای مجازی دیگه... چه فرق می کنه طرف مقابلت کی باشه...چه فرق می کنه طرف مقابلت چقدر دروغ گو باشه...اما خودش زیاد دروغ نمی گه لاقل به من اینطوره...

وسط خزعبلات نویسان آنلاین خسرو نویسنده خوبیه ... داستان رو خوب می شناسه خوب شروع می کنه ...  جزئیات رو فراموش نمی کنه ... معمولا هم پایان قشنگی داره البته اگه با عجله تموم نشن... گفتم قشنگ ... پایان داستان هاش شیرین یا تلخ نیستن ... قشنگن... موضوعاتش معمولا تو یه حوزه خاصه ... همیشه فکر می کنم اگه طنز یا هزل یا هر چیز دیگه ای رو امتحان کنه بد نباشه....

 اگه می خواین زجرش بدین براش کامنت بذارین: «وبلاگ  خوبی داری از آشنایی با شما خوشحال شدم» حق هم داره ... خوب وبلاگ می خونه و خوب نقد می کنه ... همین انتظار رو هم داره...

نمیشه گفت خسرو محافظه کار نیست... تو پروفایلش بعضی چیزا رو مخفی می کنه اما از طرف دیگه از اینکه حرفشو بزنه باکی نداره یه ویژگی خیلی خوبش اینه که دچار خود سانسوری نشده... برای همین هم طرفدار زیاد داره هم حسود... به قول خودش دموکراته ... کامنت های مخالف شو  هر چند دروغ مطلق باشه بازم نگه می داره ... یه تریپ های روشنفکری ...

 

۱۳۸۴

سال نو مبارک.

اصلا هم فلسفی نیست اینا...

خیلی از ما آدما عادت کردیم راجع به هر کسی یه نظری بدیم... یا اینکه تا چیزی می شه زود قضاوت کنیم و بگیم دیدی...دیدی گفتم تو اون جوری و من اینجور...خیلی از ماها عادت کردیم از کسی معذرت بخواهیم...انتظار هم داشته باشیم ببخشه ما رو... عادت کردیم حرف بزنیم بعد فکر کنیم... حالا اگه فرض محال اشتباه کرده بودیم اون وقت می گیم ببخشید...طرف هم باید ببخشه دیگه [تازه اگه قبول کنیم که اشتباه کردیم...!].
خب آدمیم دیگه...
ما آدما به خیلی چیزای دیگه هم عادت کردیم ...خیلی راحت هم عادت کردیم...اما بیایم عادت کنیم که فکر کنیم... فکر کنم راه بریم. فکر کنیم حرف بزنیم... فکر کنیم و معذرت بخوایم.
بیاین عادت کنیم...