خبردارم...

خبردارم مسلمانید...ولی این زن...که ان شب را بر شهر شما امد..برای تکه نانی..به زور و زیردندان حریص نان فروش شهرتان نالید و نان را زیرپا له کرد و جان در برد...و حالا جرم او له کردن ایمانتان؛ نان است..خبردارم مسلمانید..عجب سنگی به دست نان فروش شهرتان ماندست... ولی شاید نمیدانید ... مسلمان سنگ بر موری زند دیگر مسلمان نیست... وحالا در میان این مسلمانی و این احکام شیطانی... نمیدانم خبر دارید انسانید؟... ولی اما خبردارم... مسلمانید

آهای مسلمون

اون: تو اسمتو می ذاری مسلمون
من:آره! اصلا خود تو... چقدر قرآن خوندی؟
اون:تو فکرشم بخونم ... راستش می دونی آخه من وقت ندارم از این چیزا بخونم... کارای مهمتری دارم... خوندن وبلاگ تو...!

زینگونه ام که در غم غربت شکیب نیست
گر سر کنم شکایت هجران غریب نیست

جانم بگیر و صحبت جانانه ام ببخش
کز جان شکیب هست وز جانان شکیب نیست

گمگشته ی دیار محبت کجا رود
نام حبیب هست و نشان حبیب نیست

عاشق منم که یار به حالم نظر نکرد
ای خواجه درد هست و لیکن طبیب نیست

      -----------
این آهنگ محمد اصفهانی رو خیلی دوست دارم... شما چطور؟ گوش بدین

اول سلام

سلام. هیچ حرف خاصی ندارم. هیچ توجیهی ندارم جز اینکه معذرت خواهی کنم از اینکه با روش های کاملا منسوخ و دمده و زورکی باعث شدم به این وبلاگ بیاین (ارسال پی ام - اسکریپت مزخرف اپن ویندوز)
همیشه دلم می خواسته وبلاگ این شکلی هم داشته باشم یه وبلاگ ساده ساده بی ترس از اینکه کسی اینجا می آد یا نه؟ بی ترس از اینکه کسی برام کامنت نذاره. بی اینکه بازدید کننده انتظار داشته برم بهش یر بزنم. بی اینکه از مطلب نداشتن خسته شم. بی اینکه...
بگذریم
هیچ تصمیم جدی در مورد ادامه وضعیت فعلی ندارم
بای