-
بهاریه
سهشنبه 29 اسفندماه سال 1385 00:57
منو تنها گذاشت رو قلبم پا گذاشت با دیگری نشست غرورم را شکست الوداع الوداع تا قیامت الوداع پی نوشت: 1. سال نو مبارک 2. یهاریه یه کم غمگین شد و البته جواد... این روزا همین طوری ام. 3. ح.م.آریا تمام شد... به آخر خط رسید 4. تقدیم به چه کسی؟ خودش می دونه... حتی اگه این نوشته ها رو نخونه...
-
فیلم زهرا امیر ابراهیمی! - قسمت دوم
شنبه 18 آذرماه سال 1385 23:13
دانلود عکس فیلم بازیگر سریال نرگس زهره شوکت زهرا امیر ابراهیمی واقعا جای تاسف داره... جای تاسف داره که اینقدر احمق هستیم! شما چقدر با ترکیب این کلمات و با کمک موتورهای جستجو یاهو، گوگل و... دنبال مشاهده این فیلم بودید؟! شما چند بار تو یه ماه اخیر موقعی که از پیاده روی میدانهای بزرگ شهر انقلاب، ولیعصر، امام، آزادی و......
-
فیلم زهرا امیر ابراهیمی!
شنبه 20 آبانماه سال 1385 17:44
فیلم کامل زهرا امیر ابراهیمی بازیگر نقش زهره شوکت در سریال نرگس (دانلود) (مشاهده عکس ها) (+۱۸)
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 7 مهرماه سال 1385 23:14
چه زود چهل روز گذشت... خدا بیامرزدش...
-
هستم او را ... آنقدر که او نیست مرا
یکشنبه 26 شهریورماه سال 1385 01:37
( لینک ) من اونیو میخوام که منو نمیخواد و اونی منو می خواد که من نمی خوامش...
-
نرو...تو هم مثل من..
جمعه 17 شهریورماه سال 1385 00:27
حالا که داری می ری لااقل یه بای بگو...
-
اهههههههه
سهشنبه 14 شهریورماه سال 1385 22:39
من حوصله هیچ کاریو ندارم به چه زبونی بگم...
-
بازگشت همه به سوی اوست...
دوشنبه 6 شهریورماه سال 1385 01:18
چقدر زود... چقدر باور نکردنی... سی و یکم مرداد... شمع وجود یک مرد خاموش شد...
-
نامه
جمعه 29 اردیبهشتماه سال 1385 00:46
شیخ احمد کلاغ فرمودند:«... این نامه واقعا نامه عجیب و غریبی است. ک* و شعر به تمام معناست. به نظر من باید این نامه را بچه ها بخوانند چون اگر بزرگتر ها بخوانند غوغا می شود, در مدارس و دانشگاهها خوانده شود مخصوصا باید آن دانشجویان احمقی که چنین سئوالاتی دارند بخوانند, صدا و سیما مکرر بخواند... اصلا روی بسته چی توز...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1385 00:30
نمی شنوی صدامو نمی بینی نگامو دلم هواتو کرده چرا نداری هوامو مگه دوسم نداری چرا تنهام می ذاری مگه نمی شنوی تو صدای گریه هامو اگه منو دوسم داری همین حالا حالا بگو ... پ.ن۱: آهنگ منسوب به دی جی نگار [ لینک ] پ.ن۲: اصلا قرار نیست اینجا یه وبلاگ آهنگ باشه.
-
سرباز وطن
سهشنبه 26 اردیبهشتماه سال 1385 01:01
یار نازک دل من ترک من شیدا کرد دید سرباز شدم یار دگر پیدا کرد
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 26 اردیبهشتماه سال 1385 00:58
از امروز برگشتم دوباره به اینجا ... منتظر باشید
-
مسابقه داستان های 88 کلمه ای و حسین نیازی
دوشنبه 16 آبانماه سال 1384 21:15
حسین ( شاهزاده ی سرطانی ) از بچه های قدیمی غروب سه شنبه ها برنده جایزه سوم مسابقه داستان های 88 کلمه ای شده. بهش تبریک میگیم. شازده میگه که داستانش رو تو سه ورژن داره که نسخه نهایی اش برنده این جایزه شده: ورژن اول: پدر بچه که به دنیا آمد سبیل گذاشت. ورژن دوم: پدر پسرم که به دنیا آمد سیبیل گذاشتم. وقتی خدا دخترم را به...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 14 آبانماه سال 1384 00:09
چه باحال شده اینجا...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 8 مردادماه سال 1384 01:34
خوش اومدی. همین.
-
Password
یکشنبه 2 مردادماه سال 1384 21:21
اوهوی گوسفند. همین که تن لشت رو بردی نشوندی رو صندلی میز کامپیوترم و داری باهاش ور می ری بسه دیگه روتو زیاد نکن دنبال چیزایی که با پسورد عمرا هم نتونی بازش کنی نباش ... اووووووی لینک جوابیه های پست قبلی
-
فیلترینگ؟ آری؟؟؟
چهارشنبه 29 تیرماه سال 1384 23:05
بلاگ اسکای از فیلترینگ در اومد. ما معمولا عادت نداریم سایتی که فیلتر میشه رو امید به باز شدنش داشته باشیم.... gazzag هم به همین تریب باز شده و خیلی سایت های دیگه که دم انتخابات فیلتر شده بودن باز شدن... همچنان خدا آخر و عاقبت ما رو به خیر کنه... تا فیلترینگ آتی اینجا هم آپدیت خواهد شد. بای فعلا
-
انتخابات مردمی
جمعه 6 خردادماه سال 1384 03:27
گزارشگر شبکه خبر به آرامی نزدیک مرد مسنی می شود دوربین با حرکتی آرام و حرفه ای نمای نزدیکی از مرد را به تصویر می کشد. صدای گزارشگر: در آستانه حضور مردم شهید پرور در انتخابات به سطح شهر آمده ایم تا نظرات آنها را جویا شویم ... سلام. شما در انتخابات شرکت می کنید؟ مرد گلویی صاف می کند و می گوید: بسم الله الرحمن الرحیم رب...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1384 13:38
اوهوی تن لش... هیچ به خودت زحمت ندی ها اون چربیات آب میشن! بشین اون گوشه و با اون چشمای لوچ ات نگاه کن ببین چی کار می کنم.
-
The mobile set
یکشنبه 25 اردیبهشتماه سال 1384 13:40
دستگاه مشترک مورد نظر خاموش می باشد. ... اوهووی با تو ام نفهم!
-
؟
جمعه 23 اردیبهشتماه سال 1384 01:46
دیدین بعضی از آدما رو که اینجورین؟؟؟ اه اه ...اونایی که اونجوری ان رو چی؟؟!!
-
Uhum
دوشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1384 01:33
Yes, you say right, my life is not any important that I will be worried about my died
-
کارشناسی ارشد
پنجشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1384 09:56
شما مجاز به ادامه زندگی نمی باشید.
-
بوی عفن...
جمعه 9 اردیبهشتماه سال 1384 04:46
مردی زشت رو کیسه ای بر پشت داشت. بویی متعفن از آن به مشامم خورد. گفتمش در کیسه چه داری که تا هفت آبادی بوی عفنش مشام آزارد. بگفتا سوال بیهوده کردی و عمرم به هدر دادی. زشتی چون من کیسه ی مشک نتواند به دوش کشیدن. گفتمش زشت چون تو بسیار دیده ام بر اسب اصیل عرب سوار و کنیزان زیبا به بر. گفت مشام تیز دار که بوی عفن آنها تا...
-
نود و پنجمین پست
یکشنبه 28 فروردینماه سال 1384 03:03
نود و پنجمین پست من تو وبلاگ بابابزرگه ( Link ) طبق عادت باز یک داستان کوتاه هست. نوشتن تو وبلاگ یه حس خاصی داره... وقتی شروع کردی دیگه نمی تونی ترکش کنی... هر چند خیلی ها رفتن مثلا خود من چند بار به اونجا رسیدم که بگم بای برا همیشه اما نشده... لطفا فقط در مورد داستان پیام بگذارید برای حرفهای دیگر می توانید از پست...
-
محتاج تو...
دوشنبه 22 فروردینماه سال 1384 01:59
امروز که محتاج توام جای تو خالیست فردا که می آیی به سراغم نفسی نیست بر من نفسی نیست در خانه کسی نیست «اردلان سرفراز»
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 20 فروردینماه سال 1384 03:31
رحلت پیامبر اکرم و شهادت امام حسن و امام رضا بر همه شیعیان تسلیت باد
-
وقتی شهرمان قصه گو دارد...
چهارشنبه 10 فروردینماه سال 1384 02:27
خودش می گه متولد مهر پنجاه و نه ... بهش نمی آد. اسرار داره که هیچ تحصیلات رسمی ای نداره... این یکی اصلا بهش نمی آد... زبان فارسی رو خوب می شناسه و خیلی بهش مقیده... دو سال و تقریبا شش ماهه این طرفاست.. سه تا وب رو با هم آپ کردن کار آسونی نیس... هر چند سالن فعلا تعطیله... به بعضی چیزا خیلی علاقه داره : مادر، رومانتیسم،...
-
۱۳۸۴
یکشنبه 30 اسفندماه سال 1383 00:46
سال نو مبارک.
-
اصلا هم فلسفی نیست اینا...
جمعه 21 اسفندماه سال 1383 23:47
خیلی از ما آدما عادت کردیم راجع به هر کسی یه نظری بدیم... یا اینکه تا چیزی می شه زود قضاوت کنیم و بگیم دیدی...دیدی گفتم تو اون جوری و من اینجور...خیلی از ماها عادت کردیم از کسی معذرت بخواهیم...انتظار هم داشته باشیم ببخشه ما رو... عادت کردیم حرف بزنیم بعد فکر کنیم... حالا اگه فرض محال اشتباه کرده بودیم اون وقت می گیم...